خطبه نماز جمعه میبد تاریخ 1379/03/27 (ش.ث:610)

خطبه اول

اعوذ باللّه السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَمَا کنَّا لِنَهْتَدِی لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللّه[1]؛ ثم الصلاة و السلام علی سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلی آله الأطیَّبینَ الأطهَرین لاسیُّما بقیة‌اللّه فی الارضین. اعوذ باللّه السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»[2]عِبادَالله اُوصیَکُم وَ نَفسیِ بِتَقوَی اللّه وَ مُلازِمَة اَمرِه وَ مُجانِبَة نَهیِه وَ تَجَهَّزوا رَحِمَکم اللّه، فَقَد نُودِیَ فیکُم بِالرَّحیل وَ تَزَوَّدوا فَإِنَّ خَیرَ الزّاد التقوی.

معرفت به خدا، لازمه دین‌داری

امام علی (ع) می‌فرمایند:«اوّل الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ کمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ کمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ»[3] آغاز و بنیان دین، معرفت خداوند است. این علم از معرفت خداوند نشأت‌گرفته است، که پایهٔ دین است. این معرفت، معرفت اولیه است. اگر کسی این اعتقاد اولیه را نداشته باشد، از دین خارج است. قدم اول در سیر مدارج معنوی و روحی، اعتقاد به خدا است. گام بعدی، معرفت کامل خداوند به تصدیق و ایمان به خداوند است که در مورد ابن ابی الحدید می‌گوید: شناخت و معرفت خداوند به‌عنوان موجودی که واجب است وجود داشته باشد و عالم در اصل حقیقتش به او نیاز دارد، که این‌یک درجه‌ای بالاتری از معرفت است.

برتری ایمان از علم و معرفت

بالاتر از معرفت، ایمان به خداست، چون ابتدا انسان، شناخت به خداوند و بعد باور به او پیدا می‌کند. ایمان و باور، درجه‌ای بالاتر از شناخت است. اولین مرحله این است که انسان معتقد باشد، خدایی وجود دارد و این عالم، از خدا نشأت یافته است. کمال این شناخت و درجهٔ بالاتر، ایمان آوردن به خدا است. ایمان یک درجه بالاتر از علم است. ممکن است که ما به مسئله‌ای علم داشته ولی ایمان نداشته باشیم. ایمان باوری قلبی است که منشأ عمل و ترتیب آثار در عمل می‌شود.

مفاهیم تصدیق

 در اینجا برای مفهوم تصدیق سه نوع احتمال وجود دارد؛

 1. ابن ابی الحدید می‌گوید، منظور از تصدیق، یعنی اعتقاد به این‌که خداوند موجود واجبه است.

2. مرحوم علامه شوشتری در شرح نهج‌البلاغه می‌فرماید: منظور از این تصدیق، تصدیق زبانی است، یعنی انسان در زبان اقرار به وحدانیت خدا و وجود خدا کند.

3. منظور از تصدیق، همان ایمان و معرفت همان علم است، و تصدیق درجهٔ بالاتر از ایمان است.

مراحل رسیدن به ایمان در کلام امام علی (ع)

امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند:

-اولین قدم در مسیر معنویت و خودسازی انسان، شناخت و علم خداست.

-قدم دوم «التَّصْدِیقُ بِهِ»[4] است که علم را قوی و محکم‌تر کند. این معرفت، مبدل به ایمان و تصدیق به وجوب به وجود خدا است. بنابراین قدم اول، همان شناخت فطری خدا در دل و درون انسان است. با فطرت پاک و فریاد الهی که در درون ما است، سر عناد نداشته باشیم، این فریاد مقدس درونی که ما را به سمت یک موجود عالی‌تر و موجودی فراتر از این عالم دعوت می‌کند، بپذیرد. این پذیرش، معرفت اولیه خداوند است. کمال این معرفت این است که این علم مبدل به ایمان و باور قلبی شود.

- «وَ کمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ» ایمان به توحید خدا و اعتقاد به موجود آگاه و قادر بر همهٔ عالم حاکم، قدم سوم است. ایمان به این‌که همهٔ آن چیزی که در عالم است به خداوند برمی‌گردد، این توحید یک توحید متعالی‌تر است. باور به این‌که همهٔ قدرت‌ها به او برمی‌گردد، توحید افعالی خداست. قدرت‌ها و اراده‌های عالم و جنود و عزت آسمانی طبق تعبیر قرآنی به دست اوست. «إنّا لله وإنّا إلیهِ رَاجعُون»[5] این‌یک توحید کامل و توحید افعالی است. یعنی انسان اعتقاد داشته باشد که قدرت انسان بر همه‌چیز توانا است و او دل به هیچ علت و عاملی منهای خداوند نمی‌دهد.

ما معمولاً در زندگی دل به اسباب بسته‌ایم، ظواهر امور را می‌بینیم و از باطن امور غافل هستیم که این شاید تا درجهٔ دوم ایمان را شامل شود. ولی توحید افعالی و ایمان به قدرت خدا و ... درجهٔ سوم توحید است که در اکثر افراد بسیار نادر است.

بروز ایمان در عمل

ایمان و باوری در اعمال و رفتار ماهم ظهور و بروز می‌کند. ممکن است که علم داشته باشیم ولی ایمان نداشته باشیم.«وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ»[6] یقین دارند، اما کافر به چیزی هستند که یقین دارند. فرض کنید نوجوانی یقین دارد، رفتن به سمت مواد مخدر، برای او چه بلای خانمان‌سوزی است ولی بااینکه این علم را دارد، بازهم سراغ اعتیاد می‌رود. اشخاصی باوجود علم به حقوق همسایه و همسر و امثال این‌ها تعدی به حقوقشان می‌شود، بااینکه می‌داند اما دل، کاملاً این را نپذیرفته است. در مقام عمل آن را محقق نکرده است. این‌طور نیست که هرگاه می‌دانیم که چیزی خطاست، حتماً از آن اجتناب کنیم یا می‌دانیم این امر برای ما خوب است حتماً آن را انجام بدهیم.

عوامل انحرافات بشر

اشتباهات و انحرافات بشر به دو عامل برمی‌گردد:

-عدم آگاهی

 عده زیادی که به خاطر جهل مبتلای به آلودگی‌ها و معاصی می‌شوند.

-هواهای نفسانی

هواهای نفسانی مانع می‌شوند علم به ایمان و نگرش قلبی مبدل گردد. انسان علم دارد ولی ایمان به آن امر ندارد. «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حمل‌ها الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا»[7] ما امانت (تعهد، تکلیف، و ولایت الهیه) را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه داشتیم، آن‌ها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند؛ اما انسان آن را بر دوش کشید؛ او بسیار ظالم و جاهل بود، (چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد)!

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَعْطَینَاک الْکوْثَر (1)فَصَلِّ لِرَبِّک وَانْحَرْ (2)إِنَّ شَانِئَک هُوَ الْأَبْتَرُ (3)»[8]

خطبه دوم

اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، نحمده علی ما کان و نستعینه من امرنا علی ما یکون و نؤمن به و نتوکل علیه و نستغفره و نستهدیه و نعوذ به من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا و نصلی و نسلم علی سیدنا و نبینا العبد المؤید و الرسول المسدد المصطفی الأمجد ابی‌القاسم محمد (ص) و علی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و علی صدیقة الطاهرة فاطمة الزهراء و علی الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنة و علی ائمة المسلمین علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف القائم المنتظر (عج)، حججک علی عبادک و أمنائک فی بلادک، ساسة العباد و ارکان البلاد و ابواب الایمان و امناء الرحمان و سلالة النبیین و صفوة المرسلین و عترة خیرة رب العالمین صلواتک علیهم اجمعین. اعوذ باللّه السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»[9]عِبادَالله اُوصیَکُم وَ نَفسیِ بِتَقوَی اللّه وَ مُلازِمَة اَمرِه وَ مُجانِبَة نَهیِه وَ تَجَهَّزوا رَحِمَکم اللّه، فَقَد نُودِیَ فیکُم بِالرَّحیل وَ تَزَوَّدوا فَإِنَّ خَیرَ الزّاد التقوی.

اهمیت صنایع‌دستی کشور در اقتصاد

صنایع‌دستی در برابر صنایع ماشینی در کشور می‌تواند از محورهای خوب رشد و توسعهٔ اقتصادی باشد که متأسفانه کمتر موردتوجه قرارگرفته است. در کشور ما بر صنایع ماشینی سرمایه‌گذاری‌های کلانی می‌شود درحالی‌که اگر جهت اقتصاد ما به سمت صنایع‌دستی هدایت شود و دولت در جهت صادرات آن اقدام کند و مردم نیز در صنایع‌دستی مثل زیلو، قالی و نظایر آن‌ها توجه کنند، می‌تواند به رشد و توسعهٔ کشور کمک شایانی نماید. صنایع روستایی برای شهر و کشور می‌تواند چنین ثمراتی را در پی داشته باشند. این صنایع می‌تواند موجبات اشتغال و تولید و استقلال اقتصادی و افزایش صادرات و ارزش‌افزوده و بالا بردن سطح زندگی مردم را فراهم آورد.

وضعیت صنایع‌دستی استان یزد

در استان یزد سرامیک جایگاه ویژه‌ای دارد. زیلو هم یکی از صنایع‌دستی میبد است که به دلیل کمبود دستگاه دچار ضعف شده است. صنعت قالی مشکلات بسیاری در کشور و همچنین در استاد یزد دارد که اگر مرتفع شوند مسیر خوبی در جهت پیشرفت صنعت قالی پیش رو خواهد بود. این مسائل حمایت و مساعدت دولت را می‌طلبد. حل این مسائل می‌تواند بسیاری از مشکلات بیکاری را در کشور حل نماید.

تلاش‌های جهاد سازندگی

در سال 1378، جهاد سازندگی 40 تا 150 میلیون اعتبارات خاصی را جذب کردند. جهاد در روستاها و مناطق حاشیهٔ شهر استان یزد پروژه‌های خوبی را اجرا کردند. بیش از 200 میلیون وام درزمینهٔ دامداری، آبخیزداری، راه و مسائلی که در روستاها نیاز است، در اختیار مردم قرار داده‌اند. جهاد سازندگی یادگار امام است و از راهبردهای شکوهمند انقلاب اسلامی است، جهاد بعد از انقلاب در روستاها تلاش‌های بزرگی انجام داد، در طول جنگ، خدمات بزرگی را از خود نشان داد. در حال حاضر نیز جهاد، به‌عنوان ارگان انقلابی فعالیت دارد. در بحث ندوشن نیز دولت و وزارت کشور اقداماتی در دست دارند که امید حقیقت یابد. ملت ما باید با اتکای به خون شهدا و پاس داری از ایثار آنان، وحدت خود را حفظ نمایند و در جهت خدمت به ملت همت کنند که آنچه می‌ماند، خدمت به مردم است.

دعا

نسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الأعزّ الأجلّ الاکرم یا الله ... یا ارحم الراحمین. اللهم ارزقنی توفیق الطاعة و بعدالمعصیة و صدق النیّة و عرفان الحرمة؛ اللهم انصر الاسلام و اهله و اخذل الکفر واهله.

 


[1]. سوره اعراف، آیه 43.

 سوره آل‌عمران، آیه 102.[2]

.[3] نهج‌البلاغه مرحوم فیض السلام،خطبه 1، ص 22

[4]. نهج‌البلاغه مرحوم فیض السلام خطبه 1 ص 22

[5]. سوره بقره، آیه 156

[6]. سوره نمل، آیه 14

[7]. سوره احزاب، آیه 73

[8]. الکوثر، آیات 1 تا 3

 سوره آل‌عمران، آیه 102[9]